ضدگلوله روی تیغ
نگاهی به ضد گلوله
ضد گلوله را دیدم ، آن هم نه تنهایی،بلکه با خانواده، فیلمی که نوعی پازل اخراجی ها را تکمیل کرده بود،هرچند اخراجی ها خودش پازل تکمیل شده بود،اما نه این قدر برجسته…
اولین چیزی که در فیلم با دیدن مهدی هاشمی به خاطرم رسوخ کرد و تا آخر فیلم همان مد نظرم بود ،حکایت همان فردی بود که در جنگ پیامبر کشته شده بود و همه از شجاعت و او در نبرد و شهادتش میگفتند ،اما پیامبر بر پیکر او نماز هم نخواند ،چون آن فرد برای الاغ سفیدی که درلشگر دشمن بوده میجنگید و لذا قتیل الحمار شده،در حالیکه تمامی اطرافیان از شجاعت او میگفتند.
اگر بر این مبنا جلو برویم تنها جایی که فیلم از آن حکایت منحرف شده،همان کشته شدنش بود که فکر کنم کارگردان جرات این کار را نداشته،و البته تا حدی هم درست بود ،چون آنقدر برای شهیدانمان کار نکردیم که حال بخواهیم این جنبه اش را نشان دهیم که ممکن بوده افرادی هم کمتر از انگشتان دست وجود داشته اند که برای هدفی غیر کشور و دین به جبهه رفته اند(گروه اخراجی ها)…
حرکت نویسنده بر این لبه ی تیغ که ممکن بوده هرآن به طرفی سقوط کند بسیار سخت بود،چون قرار نیست مثل دهنمکی آخر فیلم خود را راحت کند و شخصیت منفی را آدم حسابی تحویل مخاطب دهد هرچند در اخراجیهای بعدی معلوم شد آدم شدن حزب اللهی شدن نیست….
اما کارگردانی فیلم ؛
ضعیف ترین بخش فیلم کارگردانی و صحنه گردانی آن است، البته منظور من صحنه های جنگی هست که مخاطب ۶ ساله هم میفهمد اینجا شهرک سینمایی هست،کادر های بشدت باز ، کمبود نیرو و امکانات ، و عدم تطابق شرایط با جبهه به تصنعی شدن شرایط خیلی کمک کرد، مورد اول که دست فیلمبردار بود اما کمبود امکانات را شاید بتوان به بهانه ی عدم بودجه ی کافی و وافی دانست،هرچند با کمترین نیرو نیز میتوان بهترین بهره را برد و به قول اصغر فرهادی بعضی از محدودیت های سینمایی خود موجب خلاقیت بیشتری میشود،راستش را بخواهید به هیچ وجه پشت احساس دوربین بودن بازیگران از ذهن من خارج نشد،شاید این خود ضعف در انتخاب بازیگران بوده و بهتر بگویم عدم مشاوره از کارشناس جنگی و کسی که در آن دوران حضور یافته،همین سه مورد در اخراجیهای ۱ به شدت رخ نمود میکند ، کادر های بسته نیرو و امکانات زیاد(شاید هم کم اما با زیرکی کارگردان ما فرض را بر زیادی میگذاریم)
جسارت کارگردان هم در گرفتن صحنه های خطرناک به حدی نبود که مخاطب را متاثر از صحنه ی جنگی کند،تنها بمبی منفجر میشد و با کمی دستکاری افتر افکتی و نشان دادن خمپاره و آر پی جی اندکی از ضعف کارگردانی را جبران کرد
فیلمنامه هم دربرخی نقاط تکه تکه میشد، انگار نویسنده یادش رفته برخی از جاهای فیلم را بنویسد، انگار که فیلم تمام شده و فقط شخصیت ها همان هستند….
به هر حال فیلمی متوسط با سوژه ای تقلیدی اما تغییری با لحظاتی مفرح و سعی در نشان دادن واقعیات ،آنچنان آش دهان سوزی نبود،اما به هرحال کار تمامی اعضا برای له نشدن زیر چرخ های قلم و زبان عقاید بشدت سخت بود ، هرچند همین ملاحظات به کیفیت فیلم لطمه زد
پ.ن:نوشته من از فیلمنامه هم شلخته تر و تکه تکه تر بود،ناگهانی شد دیگر، گفتم تا حسش است بنویسم
- ۹۲/۰۷/۱۷